تخصصی شدن یا به استثمار کشیدن نیروی کار انسانی؟/افزایش تولید ثروت به نفع چه کسی؟
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، متئو بی. کرافورد، محقق مطالعات فرهنگی دانشگاه ویرجینیا و دکترای تاریخ اندیشه سیاسی است. که در کتاب خود با نام «فیلسوفی در تعمیرگاه» سعی بر ارائه تحقیقی درباره ارزش کار و تبیین ضرورت احیای کارهای دستی دارد و بر نظریه جدایی فکر از عمل در محلِ کار اندیشمندانی چون تیلور و آدام اسمیت نقد جدی وارد میکند و آن را وسیلهای برای کاهش کارایی و به استثمار کشیدن نیروی کار انسانی برمیشمرد.
متئو بی. کرافورد، نویسنده آمریکایی و محقق مؤسسه مطالعات پیشرفته فرهنگ در دانشگاه ویرجینیا است. کرافورد بهعنوان دانشجوی کارشناسی در رشته فیزیک تحصیل کرد، سپس به فلسفه سیاسی روی آورد. وی دکترای خود را از دانشگاه شیکاگو دریافت کرد. او ویراستار The New Atlantis و همچنین مکانیک موتورسیکلت است.
فیلسوف بودن جدایی از جامعه نیست
کرافورد فیلسوفی است که به تعمیر موتورسیکلت در تعمیرگاه شخصی هم میپردازد. او در کتاب خود با نام «فیلسوفی در تعمیرگاه» به موضوعهای مهمی میپردازد که برای کسانی که در رشتههای مهندسی به ویژه مهندسی صنایع تحصیل کردهاند حائز اهمیت است. این کتاب توسط کمیل سوهانی، پژوهشگر حوزه کار و رسانه ترجمه شده است. سوهانی نوع نگاه یک اندیشمند به مسائل جامعهاش را جالب برشمرده و میگوید: کرافورد نمیگوید که من فیلسوفم و باید در گوشه دانشگاه در مورد کلیات هستی حرف بزنم بلکه خود را درگیر جزئیترین مسائل جامعه کرده است.
فلسفه کار
سوهانی میافزاید: نشان دادن نوع نگاه یک اندیشمند و اهل فلسفه یکی از دلایل انتخاب کتاب «فیلسوفی در تعمیرگاه» برای ترجمه بود. نویسنده با زبان علمی و مردمی به تبیین فلسفی کار پرداخته است. کرافورد معتقد است علم و دانش میتواند تولید ثروت کند. او مینویسد زمانی در مدارس آمریکا بخشنامه شد که ابزارهای مربوط به کارهای دستی جمعآوری و با پولش کامپیوتر خریداری شود. این اتفاق با این استدلال افتاد که داریم وارد عصر دانش میشویم و در این عصر، انسان باید از دست خود کمتر استفاده کند. کرافورد میگوید که این طرز فکر خطرات زیادی به دنبال دارد و ادامه این روند مشکلات زیادی برای انسان به وجود میآورد.
تاثیر کار یدی بر اخلاق و تکامل انسان
این پژوهشگر حوزه رسانه میگوید: کرافورد معتقد است احیای کارهای دستی ارتباط انسان را با محیط بیشتر میکند؛ در نتیجه ارتباط انسان با واقعیت بیشتر میشود و این در روند تکامل انسان ارزشمند است. نویسنده معتقد است هرچه انسان متوجه دیگری باشد، اخلاقیتر است. وقتی انسان میتواند اخلاقی شود که با دیگران ارتباط داشته باشد. انسانی که ارتباط با اشیا و محیط را تمرین نمیکند، خود به خود ارتباطش با انسانها دچار مشکل و دچار انفعال میشود.
مصرفگرایی و مرگ امر سیاسی
سوهانی عنوان میکند میان عادت کردن به مصرف و مرگ امر سیاسی رابطهای وجود دارد که نباید از آن غافل شد. اندیشیدن به خلق جهانی دیگرگون درحالیکه تا گردن غرق در مصرف است امکانپذیر نخواهد بود.
مدیریت علمی تیلور مسئول جدایی عمل از فکر و پایه نظریات صنعتی امروز
اما بخش دیگری از تحلیلها درباره کتاب «فیلسوفی در تعمیرگاه» به لزوم کار یدی و تحلیلهای سوهانی محدود نمیشود. میتوان گفت کرافورد در بخشی از این کتاب به مقوله «جدایی عمل از فکر» و تاثیر آن در هزینه کار، نقد مهمی دارد و مینویسد: مقصر اصلی این جدایی مدیریت علمی است که توسط فردریک تیلور -همان کسی که کتاب او در درس ارزیابی کار و زمان منبع اصلی درسی محسوب میشود- مطرح و به یکی از مهمترین نظریات صنعتی در قرن بیستم تبدیل شد.
فعالیتهای ساده اپراتوری و مهندسان صنعتی
کرافورد مینویسد: نشریه مدیریت علمی تیلور به عنوان نماینده واقعی علم وارد محیط کاری نشد، بلکه به عنوان نماینده مدیریت و سرمایه در لباس پر زرق و برق علم وارد عصر صنعتی شد. تیلور معتقد است مدیران وظیفه دارند همه دانش سنتیای را که در گذشته متعلق به نیروی کار بوده را گردآوری کند و سپس میبایست این دانش را با طبقهبندی، فهرستبندی و سادهسازی به قاعده و فرمول کاری تبدیل کنند. به این ترتیب دانش پراکنده مهارتی در دستان کارفرما متمرکز شده و سپس دوباره به شکل دستورالعمل جزئی بین کارگران تقسیم میشود. دستورالعملهایی که برای انجام بخشی از آنچه اکنون فرآیند نامیده میشود، ضروریاند.
این فرآیندها یعنی فعالیتهای ساده اپراتوری غالبا بدون فکر، همانند آنچه در فیلم عصر جدید چارلی چاپلین میبینیم جایگزین چیزی شد که قبلا یک فعالیت یکپارچه بوده و ریشه در تجربه و پیشینه آن مهارت داشت و با تصاویری که کارگر حرفهای از محصول نهایی در ذهن داشت جان میگرفت. بنابراین طبق گفته تیلور «تمام کار فکری ممکن باید از محل کار حذف و در بخش برنامهریزی و طراحی متمرکز گردد»، همان کاری که امروز بر عهده مهندسین صنعتی(صنایع) است.
جداسازی فکر از عمل باعث بالا بردن کارایی نمیشود/ طرح ناموفق تیلور و آدام اسمیت
نکته مهمی که کرافورد به آن اشاره میکند و در واقع جان کلام نویسنده است، اینکه اشتباه است که گمان کنیم هدف اصلی این «جداسازی فکر از عمل» همانند آنچه آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل از تخصصی شدن امور مد نظر داشت، بالا بردن کارایی بوده است.
تخصصی شدن یا نیروی کار ارزان نابینا؟
با این جداسازی ممکن است در یک زمانِ کاری، ارزش بیشتری تولید بشود یا نشود اما حقیقت این است که در این فرآیند دغدغه اصلی هزینه کار تمام شده است. وقتی جنبههای شناختی یک کار در یک طبقه مدیریتی جداگانه، در فرآیندی قرار میگیرد که پس از برنامهریزی و طراحی، دیگر به قضاوت یا مشورت یا شهود مداوم نیروی کار نیاز ندارد، در این صورت میتوان کاگران غیرماهر(که امروزه حتی ممکن است در لفظ کارگر ماهر و تخصصی نامیده شوند) را با نرخ پرداخت پایینتری جایگزین نیروی کار ماهر کرد.
کرافورد به نقل از تیلور مینویسد: تمام ظرفیتهای نظام پیشنهادیاش تحقق پیدا نخواهد کرد تا زمانی که تقریبا همه ماشینها توسط انسانهایی اداره شوند که مهارت و استعداد کمتری داشته و در نتیجه ارزانتر از افراد مورد نیاز در نظام قدیمی هستند.
نظریات تیلور و دکارت پایه هبوط انسان و طبیعت به ماشین مکانیکی
اما سوالی که به ذهن متبادر میشود این است که این نگاه نسبت میان نیروی کار، سرمایه، فکر، عمل، دستمزد و کارایی حاصل چه نگاهی است؟ میتوان نگاه قرن بیستمی تیلوری را حاصل نگاه قرن شانزدهمی دکارت(پدر فلسفه مدرن و علم نوین) دانست که با سوبژکتیویسم (خودبنیادی انسان یا محوریت انسان در هستی) و عقل خودبنیاد و با بریدن ارتباط روح و جسم، جسم و به طور کلی طبیعت را به ماشین مکانیکی سادهای تقلیل داد که مستقل و بینیاز از روح به کار خود مشغول است، نگاهی ریاضیاتی و محاسبهگرانه به انسان و طبیعت.
مهنسی صنایع یا عمال نظام مدیریت سرمایه؟/ افزایش تولید ثروت به نفع چه کسی؟
متئو کرافورد شخصی بازارگرا است لذا میتوان راجع به تعمیم نظریه کار و زمان (و سرمایه) به حوزههای دیگر مهندسی نیز بحث کرد، میتوان راجع به مزایای «مدیریت علمی تیلور» و افزایش تولید ثروت اندیشید اما نمیتوان از این واقعیت گریخت که در تمام روزها و ماهها و سالهایی که مهندسان صنایع به بهینهسازی زمان و هزینه کار میاندیشند در واقع عمال نظام مدیریت سرمایه در مواجهه با نیروی کار بودهاند. نیروی کاری که خود ما هم جزء آن هستیم. در واقع باید بپرسیم افزایش تولید ثروت به نفع چه کسی است؟
انتهای پیام/۴۱۶۲/پ
انتهای پیام/